English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6511 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the question referred to above U موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
above noted U بالا اشاره شده
lobby U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbied U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
innuendos U اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendo U اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendoes U اشاره تلویحا اشاره کردن
implying U اشاره داشتن بر اشاره کردن
imply U اشاره داشتن بر اشاره کردن
implies U اشاره داشتن بر اشاره کردن
circular U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
wherunto U که بدان
thereunto U بدان
thereto U بدان
thereby U بدان وسیله
thereto attached U پسوسته بدان
according as چنانکه بدان سان که
whereat U که بدان جهت که در انجا
that is nothing like it U هیچ شباهتی بدان ندارد
key-rings U حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-ring U حلقهای که بدان کلید می اویزند
poetic justice U کامیابی خوبان و شکست بدان
paradoxically U بدان سان که باعقیده .....است
he had no evidence to go upon U مدرکی نداشت که بدان متکی شود
gate meeting U انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
it is not pervious to reasonov U بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
it was beneath my notice U مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
nose ring U حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
omnim gatherum U مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
where no human foot can tread جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
plowhead U چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
hobbies U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
hobby U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
timberhead U انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
an accessible place U جایی که راه یافتن بدان ممکن است
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
paroli U دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
phonoscope U التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
indo iranian U وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
over production U عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
cowlstaff U چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
mumpsimus U ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
crankpin U قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
go cart U چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
walking chair U چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
vives U یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
spinwriter U چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
pointlessness U بی موضوعی
thematic U موضوعی
locals U موضوعی
topical U موضوعی
local U موضوعی
haze U موضوعی
subject schedule U برنامه موضوعی
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away . U موضوعی را لو دادن
ignorance of fact U جهل موضوعی
a sensitive subject [topic] U موضوعی حساس
mistake of fact U اشتباه موضوعی
subject index U فهرست موضوعی
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
extra- U موضوعی که زیادی است
To raise a question . To bring up a matter . U موضوعی رامطرح کردن
have to do with <idiom> U پیرامون موضوعی بودن
The subject under discrssion . U موضوعی که مطرح نیست
to touch upon [a topic] U ذکر کردن [موضوعی]
extras U موضوعی که زیادی است
To follow up (trace) a matter (case). U موضوعی را دنبال کردن
extra U موضوعی که زیادی است
to grasp an idea U موضوعی رادرک کردن
to approach [a topic] U ذکر کردن [موضوعی]
a matter of relative importance U موضوعی با اهمیت نسبی
put (something or someone) out of one's head (mind) <idiom> U به موضوعی فکر نکردن
ventilation U بادگیری طرح موضوعی
object oriented graphics U نگاره سازی موضوعی
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> U کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
object oriented programming language U زبان برنامه نویسی موضوعی
nial a line to the counter U کذب موضوعی را ثابت کردن
rule [on something] U دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . U موضوعی را ماست مالی کردن
To discuss a question with someone . U موضوعی را با کسی مطرح کردن
ring a bell <idiom> U یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
rule [on something] U حکم [در] [مورد] [برای] موضوعی
to rule on something U حکم کردن در موضوعی [قانون]
To drag out an affair . To go on and on . موضوعی را کش دادن [بدرازا کشاندن]
To emborider(embellish) a subject . U به موضوعی شاخ وبرگ دادن
To smell out something. U از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
to over a subject U موضوعی را با خنده بحث کردن
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
to e. a person an a subject U کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
Manx U وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
peregrin falcon U یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
to row back <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
seminars U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminar U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
to argue the case for [against] something U بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to argue for [against] something U بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to backtrack <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
experts U شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
to backtrack <idiom> <verb> U عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> U عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
expert U شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
submission U موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
to paint a rosy picture of something U امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
to get a general idea of something U فهمیدن موقعیتی [موضوعی] به طور کلی
ignorance of the face is a good defence U جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
superfix U تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن
rogatory commission U موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
to harp on a subject U زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
i take no interest in that U هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
When wI'll the matter come up for discussion ? U موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
talk out U بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
point of honour U موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
to linger on a subject U روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
terminator U موضوعی در لیست داده که انتهای فایل را نشان میدهد
to put somebody in a backwater U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
cognizance U ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
selector U وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
to drag in a subject U موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
selectors U وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
hint U اشاره
gesturing U اشاره
mentions U اشاره
mentioning U اشاره
mention U اشاره
symbol U اشاره
allusion U اشاره
allusions U اشاره
reference U اشاره
slurs U اشاره
slurring U اشاره
slurred U اشاره
references U اشاره
suggestion U اشاره
referral U اشاره
referrals U اشاره
gestured U اشاره
gesture U اشاره
manifest U اشاره
hinted U اشاره
manifests U اشاره
hints U اشاره
prompting U اشاره
promptings U اشاره
beck U اشاره
with reference to U با اشاره به
tip U اشاره
implication U اشاره
implications U اشاره
inkling U اشاره
manifesting U اشاره
manifested U اشاره
intimation U اشاره
intimations U اشاره
nutation U اشاره با سر
beckon U اشاره
pointers U اشاره گر
cell pointer U اشاره گر سل
insinuative U اشاره
suggestions U اشاره
insinuation U اشاره
actions U اشاره
action U اشاره
slur U اشاره
beckons U اشاره
warnings U اشاره
beckoning U اشاره
indication U اشاره
in reference to U با اشاره به
pointer U اشاره گر
beckoned U اشاره
warning U اشاره
inking U اشاره
approval U توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
rhetorical question U مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
approval U متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
inferring U اشاره کردن بر
beckoning U اشاره کردن
inferred U اشاره کردن بر
gesticulation U اشاره با سر و دست
beckons U اشاره کردن
suggest U اشاره کردن بر
Recent search history Forum search
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1popsicle
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
1The outright abolition of the death penalty.
3she brought disgrace on the family.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1Soar
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com